دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۴ ب.ظ
شتاب داشت و پیدا نکرد، آنجا سنگ
هجوم برد، به دستش نبود حتی سنگ
دوید پشت سر تانک و زیر لب می گفت:
چه فرق هست مگر بین مشتِ من با سنگ؟
به تانک ـ گرچه به سرعت دوید ـ او نرسید
و گفت: کاش برویَد به جای خُرما سنگ
چه باک، شاخۀ زیتون اگر در آتش سوخت
تمام باغ بسوزد، نسوزد اما سنگ
برادران زیادی به ما دعا کردند
دعا قبول، ولی می شود دعاها سنگ؟!
دوباره پیل و ابابیل روبه رو گشتند
در این زمانه که مشکل گشاست، تنها سنگ
پرنده های زیادی به آسمان رفتند
ولی چه سود، نباشد دهانشان تا سنگ
دوباره حادثه ای اتفاق می افتاد
دوید، آن پسرک گفت: کو خدایا سنگ؟
پدر، رسید و خبر داد خانه ویران شد
دعایشان شده مقبول، شد مهیا سنگ
علی دولتیان