شعر شهریار برای امام خمینی (ره)
تو آن سروی اگر سر بر کنی، سرها بیارایی
و گر سرور شوی آئین سرور ها بیارایی
به نقاش ازل مانی که با نقش جهان آرا
چمن ها با گل و سرو و صنوبرها بیارایی
نه هر کو کاروان راند رموز رهبری داند
تو فن رهبری دانی که رهبرها بیارایی
بدین شوق شهادت ها چه بیم از لشکر دشمن
که هر آنی تو آن دانی که لشکرها بیارایی
به فرمان تو پاکان با لقاء الله پیوستند
چه رنگین حجله ها از سنگ و سنگرها بیارایی
تو بودی آفتاب مغرب آن کو در حدیث آمد
به کشور ها گذر کردی و کشورها بیارایی
اگر کشور به خورشیدی درخشان میکند آفاق
تو آن خورشید رخشانی که خاورها بیارایی
دل و جان همه مردم پر از عشق تو جانانه است
جلوخوان ها بیافروزی و سردرها بیارایی
تو هم خود «شهریارا» گوهر آرایی و گوهر سنج
به هر کانت گذار افتاد گوهرها بیارایی
شهریار شاعر پر آوازه ایران این شعر را هنگامی سرود که خدمت امام رفت و خرمشهر فتح شد.