چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۱۲ ب.ظ
با دلی بشکسته خندانم هنوز
جمع را شمع شبستانم هنوز
گرچه محرومم ز اعضای بدن
متکی بر عشق جوشانم هنوز
چشم دادم در ره جانان ولیک
طالب دیدار جانانم هنوز
گوشِ سر دادم ولی با گوش جان
گوش بر ابلاغ فرمانم هنوز
گرچه دستم نیست تا گیرم سلاح
سخت کوش و مرد میدانم هنوز
گرچه شد پایم جدا در راه دوست
پایبند عهد و پیمانم هنوز
بستر من سنگر و صبرم سلاح
زنده از نیروی ایمانم هنوز
کی جدا گردم ز حق و راستی
در ره حق تیغِ برانم هنوز
نفس را کشتم که جان احیا شود
از تعلق ها گریزانم هنوز
بهر حفظ دین و ناموس وطن
پاسدار ملک ایرانم هنوز
خسته کی گردم جلالی در رهش
شور بخش بزم یارانم هنوز
قدرت ایمان بنازم کاین چنین
با دلی بشکسته خندانم هنوز